شاهرخ تویسرکانی: نوآوریهای مجتبی میرزاده در موسیقی «فولکلوریک»
http://sharghdaily.ir/VijehNO.aspx?V_News_Id=1421
هنرمندی که توان، در حاشیه نفرسود
نوآوریهای میرزاده در موسیقی «فولکلوریک»
شاهرخ تویسرکانی
تاریخ معاصر کردستان و کرمانشاهان فرازونشیب زیادی دارد و در کنار اهل سیاست، هنرمندانش بهخصوص آنهایی که دستی در کار موسیقی محلی و ایرانی دارند در این حیطه شاید نسبت به سایر استانهای دیگر ایران زمین تلاش و جهد بیشتری کردهاند. نخستین آنها سید علیاصغر کردستانی بود که در سالهای 1300 با اشعاری از «مولوی، وفایی و طاهر بگ جاف» پیام مردمان این دیار را با نوای دلنشین بیان کرد که اگر آن ایام سنندج تبعیدگاه عارف قزوینی نمیشد مسلما صدای سید از نظر عارف و جامعه ایرانی مکتوم میماند. اما تحریرهای بینظیر سید علیاصغر در مدت کوتاهی در میان اهالی موسیقی ایران زمین جای خود را باز کرد، هرچند زمان فعالیتش کوتاه بود و در سال 1315 سر به سینه تراب نهاد و رفت. بعد از آن هنرمندان دیگری تلاش کردند تا پیام شاعران سرزمین مادریشان را بازگویند و این بار قرعه به نام استادان مرتضی حنانه، حسن کامکار، حسن یوسف زمانی و مجتبی میرزاده افتاد که کاشف آوای غریبی بودند و آن مظهر خالقی بود که 200 تصنیف و آواز با شعرهایی از نالی، پیرمرد، وفایی، شیرکو، عثمان احمدی، عابد سراجالدینی و... ساخت. پس از آن و بعد از انقلاب، موسیقی کردی بار دیگر وجه تمایز و نشانگر هویت رسمی کردها و زبان این سرزمین شد. این بار نسلی جدید با تلاشی فراوان این هنر را گسترش داده و در ماندگاری آن تلاش کردند. اینان کسانی جز این عزیزان نبودند: کامکارها، یوسف زمانیها، پورناظریها، عندلیبیها، فرجپوریها و استاد آواز ایرانزمین شهرام ناظری.
باری در این مقال به یکی از این نادره مردان و کارهای او خواهیم پرداخت؛ زندهیاد مجتبی میرزاده. (1384- 1324). میرزاده در شهر کرمانشاه در خانوادهای که پدرش کارمند دولت بود به دنیا آمد. او در محیطی قدم به عرصه وجود نهاد که برای رشد و پرورش استعدادهای درونی او کمترین حد از شرایط مطلوب را هم در اختیار او قرار نمیداد. با این حال از همان اوان کودکی (14 سالگی) به مدد همین استعدادهای درونی و تلاش خستگیناپذیر خود به فراگیری موسیقی پرداخت و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکرد. مجتبی میرزاده را باید بهعنوان نمونه تمام و کمال یک هنرمند خودساخته و استادندیده دانست، چرا که در تمام طول دوره یادگیری خویش نزد هیچ استادی به شاگردی ننشست و دانش و مهارت گستردهای را که بعدها در شاخههای مختلف موسیقی به دست آورد (از سادهترین درسهای نوازندگی و نت خوانی تا پیچیدهترین تکنیکهای آهنگسازی و ارکستراسیون را در برمیگرفت) تنها مدیون ذوق سرشار و تلاش عاشقانه خویش بود.
زندهیاد مجتبی میرزاده، موسیقیدانی بود که برخلاف بسیاری از همکاران و هم نسلانش که با نگاهی متعصب، تنها گونه خاصی از موسیقی را درخور اعتنا میدانند، دایره فعالیتهای خود را هرگز با جانبداری از یک نوع موسیقی محدود نمیکرد. وی در سالهای دهه 50 در بسیاری از موارد بهعنوان نوازنده و تنظیمکننده در کنار موسیقیدانهای پاپ قرار گرفت. در نوازندگی هم اگرچه به دلیل فروتنی و گوشهگیری ذاتی که داشت، هرگز ادعایی نکرد، اما به راستی صاحب سبکی شخصی و منحصر به فرد بود که آمیختهای از شیرینی و ملاحت را با تکنیکی قوی و استخواندار به گوش جان شنونده میرساند. نرمی آرشه و قدرت فوقالعادهای که در نواختن «تکیهها» و «تریلهایی» با حداکثر سرعت از خود به نمایش میگذاشت، تنها از سوی افرادی که از نزدیک با نوازندگی ویولن، این ساز سرکش و چموش آشنایی دارند، قابل درک است. نمونهای از مهارت و چابکی پنجه او را در تکنوازی که در آلبوم «نون و دلقک» اجرا کرده است، میتوان حس کرد و شنید.
اجرا، تنظیم و بازسازی نغمههای قدیمی موسیقی کردی، چشمانداز دیگری از دامنه تلاشهای میرزاده را به روی ما میگشاید. خوانندگان کردزبانی همچون: حسن زیرک، مظهر خالقی، هاشم ربیعی و دیگران بیگمان بخشی از شهرت خود را مرهون سالهای همکاری با میرزاده هستند و امروزه کمتر اثری از این افراد در دست است که میرزاده نقش موثری در اجرای آن ایفا نکرده باشد.
ساز تخصصی او «ویولن» بود که متاثر از پرویز یاحقی و سبک او بود. به قول خودش «به عشق یاحقی ویولن دست گرفته بود.» اما نوازندگی او به رغم تاثیرپذیری خاص از این سبک، با طی روند تکاملی خود، در همان پیله باقی نماند و لحن و لهجهای مستقل (حتی نزدیک به ویولن کلاسیک) پیدا کرد. او معتقد بود هر ساز زبان حال و شخصیتی مختص به خود دارد. مثلا سهتار را نباید مثل تار یا تنبور زد، ویولن را مثل کمانچه یا به عکس نواخت، بلکه صدا گرفتن از هر کدام باید بنا به پیشینه، خاستگاه و مقدوراتشان باشد. در ویولننوازی میرزاده مجموعهای از تکنیکهای غربی درآمیخته با شیرینی ویولن ایرانی به خوبی نمود دارد؛ تریولههای قدرتمند و سریع با انگشتان دوم و سوم که به وفور مورد استفاده قرار میگیرد، مالش و گلیساندوهای کم اما بجا، آرپژهای صعودی و نزولی با استفاده از تکنیکهای نوازندگانی چون بدیعی و یاحقی و بعضا تکنیکهای ابداعی و دست آخر آرشهکشی نرم اما دارای استحکام بدون شنیدن صدای اضافی حین چپ و راست شدن آرشه به طوری که قدرت و ظرافت هنری میرزاده در آن به خوبی نمایان است. او حتی در انتخاب آرشه نیز متناسب با محتوای هر قطعه عمل میکرد، به شکلی که در صورت استاکاتو (مقطع) بودن و نیاز به جهش بیشتر آرشه، از آرشه سبک و کوتاه و در صورت نواختن لگاتو یا نتهای مدتدار، از آرشه بلند کمک میگرفت و این امر حکایت از ظرافت او در نوازندگی داشت. آشنایی میرزاده با انواع و اقسام موسیقی تنوع دلچسبی به نوازندگی او بهخصوص ویولن داده بود که کمتر شنوندهای از صدای ساز او خسته میشد. میرزاده تخصص بالایی در وصل موسیقیهای نامتجانس با یکدیگر داشت.ای کاش صدا یا تصویری از نواختههای خصوصی او وجود داشته باشد تا همگان ببینند و بشنوند که چگونه از یک قطعه ردیف شروع میکرد، آن را به یک قطعه کلاسیک وصل کرده، سپس سر از موسیقی فولک درمیآورد و در ادامه نیز با گریز به موومانی از فلان سمفونی معروف، در یک تصنیف قدیمی فرود میآمد. «دوست عزیز و هنرمندمان جناب نوذر آزادی شبی در وصف هنر و ذوق سرشار زندهیاد مجتبی میرزاده که دوست و همشهری او نیز بود تعریف میکرد و میگفت زمانی که ما سریال تلویزیونی «کاف شو»را میساختیم چون محتوای این سریال یک داستان طنز و کمدی بود و در قسمتی از آن قرار شد«باله دریاچه قو با اجرای خانم مری آپیک در آن گنجانده شود»ابتدای کار موسیقی اصلی ساخته«چایکوفسکی» نواخته شد. سپس دوست عزیزم مجتبی میرزاده با چنان مهارتی این قطعه موسیقی کلاسیک را تبدیل به یک قطعه شش و هشت ایرانی کرد که در نوع خود کاری بینظیر در موسیقی بیکلام طنز است. میرزاده با ساختار ساز ویولن کاملا آشنا بود و میدانست که چگونه با اندک تغییراتی در خرک، پل یا نحوه چینش سیمها، صدای مورد نظرش را از ساز بگیرد؛ به طور کلی او را میتوان یک حرفهای تمام عیار در نواختن ویولن تلقی کرد که همراه با تکنیک سرشار و فوقالعاده، از عنصر احساس هم به خوبی بهره میجست.
میرزاده گذشته از احاطه کاملش بر موسیقی غربی و ایرانی در موسیقی فولکلوریک یا محلی استعداد فوقالعادهای داشت. تنظیمهای فولکلوریک او که اغلب دو موسیقی کردی و لری را شامل میشوند، در جای خود حرفهای زیادی برای گفتن دارند. تنظیم به یادماندنی او از چند ترانه لری با صدای زندهیاد «رضا سقایی» (حدود سالهای 1356 - 1355) پس از گذشت سالیان متمادی همچنان مورد توجه اصحاب فن و علاقه شنوندگان عام موسیقی در لرستان است. او با واردکردن سازهایی همچون کنترباس، ویولنسل، ابوا، تیمپانی و... در کنار سازهایی چون سنتور، کمانچه، تار، عود و چندین ساز ایرانی آن هم در حیطه موسیقی لری دست به کار بزرگی زد که تاکنون نظیر آن انجام نشده و ترانه معروف «دایه دایه» که در این اثر با تنظیمی متفاوت آن را میشنویم، طی نظرسنجی از هزار موسیقیدان، بهعنوان اثر ملی به ثبت رسیده است. آری تلفیق این دو گروه از سازها، تجربهای بسیار موفق و ماندنی بود که حاصل آن نیز خلق اثری جاودان در موسیقی لرستان شد. یکی دیگر از ترانههای این کاست به نام «میری» که روایتگونهای از وقایع و اتفاقات تاریخی لرستان است، اوج کار تنظیم را نشان میدهد؛ در واقع و به نوعی میتوان آن را آهنگسازی نامید که از هیچ، همه چیز میآفریند، چرا که جانمایه اصلی این ترانه یک موتیف کوتاه است اما تنظیم این تک جمله با چنان تبحری انجام گرفته و چنان شاخ و برگی به آن داده شده که تبدیل به یک ترانه کامل شده و شنونده هیچگونه تفاوت یا گسستی بین موتیف اصلی با بقیه جملات احساس نمیکند. مضافا اینکه کمانچه زیبا و پر احساس میرزاده در این کار، مهر جاودانگی بر پیشانی آن زده است. در موسیقی کردی نیز تنظیمهای زیبا و نوستالژیک او با صدای خوانندگان محبوب کرد طرفداران زیادی دارد. ترانه «ساقی» با صدای مظهر خالقی از این جمله است که خود میرزاده نیز علاقه وافری به این ترانه داشت. میرزاده در خلق آثار موسیقی مرزی نمیشناخت؛ از تکنوازی ویولن در موسیقی کردی و فارسی گرفته تا نوازندگی به همراه گروه در ضبطهای استودیویی، از موسیقی محلی گرفته تا موسیقی کلاسیک، غربی و پاپ، جاز و بلوز، از موسیقی سنتی گرفته تا برنامههای کوچه بازاری و سرودهای انقلابی و موسیقی فیلم، در کارنامه خود دارد. او بیش از 40 موسیقی برای فیلمهای فارسی ساخته است که شاید بعد از همشهری و دوست از دست رفتهاش زندهیاد «مرتضی حنانه» بیشترین فعالیت را در این زمینه داشته است. میرزاده عقیده داشت نباید برای کسی که قصد وارد شدن به حرفه موسیقی دارد آن را سخت جلوه داد و به اصطلاح، سیاه نمایی کرد و کار را صعب و طاقتفرسا نمایاند. او طی مصاحبهای در این رابطه چنین گفته است: «ما در موسیقی میخواهیم به هنرجویان تازهوارد کوچه باغ محبت نشان بدهیم نه بن بست وحشت، » و همواره گلایه داشت از کسانی که ردیف را سرمنزل مقصود موسیقی میدانند و ندانستن آن را برابر با هیچ ندانستن... از نظر او ردیف موسیقی ایرانی به مثابه جادهای است که گذر از آن الزامی اما توقف و ماندن در آن اشتباه و به قهقرا رفتن است. تفکرات مقبول و مواضع معقول وی در رابطه با مسایل موسیقی قابل توجه و حایزاهمیت است؛ از جمله تاکید دایم بر صرف نیرو در جهت پیشرفت و عقب نماندن از قافله جهانی موسیقی. روزی در برنامه نیستان از او پرسیده شد که؛ شما اساتید حال حاضر دانشگاههای موسیقی را در چه سطحی میبینید و آیا اساسا شایستگی آنها را برای این کار تایید میکنید؟ میرزاده جواب بسیار خوبی به این سوال داد؛ «ما به جای اینکه بیاییم بگوییم کی خوب و کی بد است برویم به این سمت و سو که خودمان چه کار کنیم تا خوب شویم یعنی نیرو را صرف حاشیه نکنیم.»
روانش شاد و راهش پایدار باد.
باری در این مقال به یکی از این نادره مردان و کارهای او خواهیم پرداخت؛ زندهیاد مجتبی میرزاده. (1384- 1324). میرزاده در شهر کرمانشاه در خانوادهای که پدرش کارمند دولت بود به دنیا آمد. او در محیطی قدم به عرصه وجود نهاد که برای رشد و پرورش استعدادهای درونی او کمترین حد از شرایط مطلوب را هم در اختیار او قرار نمیداد. با این حال از همان اوان کودکی (14 سالگی) به مدد همین استعدادهای درونی و تلاش خستگیناپذیر خود به فراگیری موسیقی پرداخت و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکرد. مجتبی میرزاده را باید بهعنوان نمونه تمام و کمال یک هنرمند خودساخته و استادندیده دانست، چرا که در تمام طول دوره یادگیری خویش نزد هیچ استادی به شاگردی ننشست و دانش و مهارت گستردهای را که بعدها در شاخههای مختلف موسیقی به دست آورد (از سادهترین درسهای نوازندگی و نت خوانی تا پیچیدهترین تکنیکهای آهنگسازی و ارکستراسیون را در برمیگرفت) تنها مدیون ذوق سرشار و تلاش عاشقانه خویش بود.
زندهیاد مجتبی میرزاده، موسیقیدانی بود که برخلاف بسیاری از همکاران و هم نسلانش که با نگاهی متعصب، تنها گونه خاصی از موسیقی را درخور اعتنا میدانند، دایره فعالیتهای خود را هرگز با جانبداری از یک نوع موسیقی محدود نمیکرد. وی در سالهای دهه 50 در بسیاری از موارد بهعنوان نوازنده و تنظیمکننده در کنار موسیقیدانهای پاپ قرار گرفت. در نوازندگی هم اگرچه به دلیل فروتنی و گوشهگیری ذاتی که داشت، هرگز ادعایی نکرد، اما به راستی صاحب سبکی شخصی و منحصر به فرد بود که آمیختهای از شیرینی و ملاحت را با تکنیکی قوی و استخواندار به گوش جان شنونده میرساند. نرمی آرشه و قدرت فوقالعادهای که در نواختن «تکیهها» و «تریلهایی» با حداکثر سرعت از خود به نمایش میگذاشت، تنها از سوی افرادی که از نزدیک با نوازندگی ویولن، این ساز سرکش و چموش آشنایی دارند، قابل درک است. نمونهای از مهارت و چابکی پنجه او را در تکنوازی که در آلبوم «نون و دلقک» اجرا کرده است، میتوان حس کرد و شنید.
اجرا، تنظیم و بازسازی نغمههای قدیمی موسیقی کردی، چشمانداز دیگری از دامنه تلاشهای میرزاده را به روی ما میگشاید. خوانندگان کردزبانی همچون: حسن زیرک، مظهر خالقی، هاشم ربیعی و دیگران بیگمان بخشی از شهرت خود را مرهون سالهای همکاری با میرزاده هستند و امروزه کمتر اثری از این افراد در دست است که میرزاده نقش موثری در اجرای آن ایفا نکرده باشد.
ساز تخصصی او «ویولن» بود که متاثر از پرویز یاحقی و سبک او بود. به قول خودش «به عشق یاحقی ویولن دست گرفته بود.» اما نوازندگی او به رغم تاثیرپذیری خاص از این سبک، با طی روند تکاملی خود، در همان پیله باقی نماند و لحن و لهجهای مستقل (حتی نزدیک به ویولن کلاسیک) پیدا کرد. او معتقد بود هر ساز زبان حال و شخصیتی مختص به خود دارد. مثلا سهتار را نباید مثل تار یا تنبور زد، ویولن را مثل کمانچه یا به عکس نواخت، بلکه صدا گرفتن از هر کدام باید بنا به پیشینه، خاستگاه و مقدوراتشان باشد. در ویولننوازی میرزاده مجموعهای از تکنیکهای غربی درآمیخته با شیرینی ویولن ایرانی به خوبی نمود دارد؛ تریولههای قدرتمند و سریع با انگشتان دوم و سوم که به وفور مورد استفاده قرار میگیرد، مالش و گلیساندوهای کم اما بجا، آرپژهای صعودی و نزولی با استفاده از تکنیکهای نوازندگانی چون بدیعی و یاحقی و بعضا تکنیکهای ابداعی و دست آخر آرشهکشی نرم اما دارای استحکام بدون شنیدن صدای اضافی حین چپ و راست شدن آرشه به طوری که قدرت و ظرافت هنری میرزاده در آن به خوبی نمایان است. او حتی در انتخاب آرشه نیز متناسب با محتوای هر قطعه عمل میکرد، به شکلی که در صورت استاکاتو (مقطع) بودن و نیاز به جهش بیشتر آرشه، از آرشه سبک و کوتاه و در صورت نواختن لگاتو یا نتهای مدتدار، از آرشه بلند کمک میگرفت و این امر حکایت از ظرافت او در نوازندگی داشت. آشنایی میرزاده با انواع و اقسام موسیقی تنوع دلچسبی به نوازندگی او بهخصوص ویولن داده بود که کمتر شنوندهای از صدای ساز او خسته میشد. میرزاده تخصص بالایی در وصل موسیقیهای نامتجانس با یکدیگر داشت.ای کاش صدا یا تصویری از نواختههای خصوصی او وجود داشته باشد تا همگان ببینند و بشنوند که چگونه از یک قطعه ردیف شروع میکرد، آن را به یک قطعه کلاسیک وصل کرده، سپس سر از موسیقی فولک درمیآورد و در ادامه نیز با گریز به موومانی از فلان سمفونی معروف، در یک تصنیف قدیمی فرود میآمد. «دوست عزیز و هنرمندمان جناب نوذر آزادی شبی در وصف هنر و ذوق سرشار زندهیاد مجتبی میرزاده که دوست و همشهری او نیز بود تعریف میکرد و میگفت زمانی که ما سریال تلویزیونی «کاف شو»را میساختیم چون محتوای این سریال یک داستان طنز و کمدی بود و در قسمتی از آن قرار شد«باله دریاچه قو با اجرای خانم مری آپیک در آن گنجانده شود»ابتدای کار موسیقی اصلی ساخته«چایکوفسکی» نواخته شد. سپس دوست عزیزم مجتبی میرزاده با چنان مهارتی این قطعه موسیقی کلاسیک را تبدیل به یک قطعه شش و هشت ایرانی کرد که در نوع خود کاری بینظیر در موسیقی بیکلام طنز است. میرزاده با ساختار ساز ویولن کاملا آشنا بود و میدانست که چگونه با اندک تغییراتی در خرک، پل یا نحوه چینش سیمها، صدای مورد نظرش را از ساز بگیرد؛ به طور کلی او را میتوان یک حرفهای تمام عیار در نواختن ویولن تلقی کرد که همراه با تکنیک سرشار و فوقالعاده، از عنصر احساس هم به خوبی بهره میجست.
میرزاده گذشته از احاطه کاملش بر موسیقی غربی و ایرانی در موسیقی فولکلوریک یا محلی استعداد فوقالعادهای داشت. تنظیمهای فولکلوریک او که اغلب دو موسیقی کردی و لری را شامل میشوند، در جای خود حرفهای زیادی برای گفتن دارند. تنظیم به یادماندنی او از چند ترانه لری با صدای زندهیاد «رضا سقایی» (حدود سالهای 1356 - 1355) پس از گذشت سالیان متمادی همچنان مورد توجه اصحاب فن و علاقه شنوندگان عام موسیقی در لرستان است. او با واردکردن سازهایی همچون کنترباس، ویولنسل، ابوا، تیمپانی و... در کنار سازهایی چون سنتور، کمانچه، تار، عود و چندین ساز ایرانی آن هم در حیطه موسیقی لری دست به کار بزرگی زد که تاکنون نظیر آن انجام نشده و ترانه معروف «دایه دایه» که در این اثر با تنظیمی متفاوت آن را میشنویم، طی نظرسنجی از هزار موسیقیدان، بهعنوان اثر ملی به ثبت رسیده است. آری تلفیق این دو گروه از سازها، تجربهای بسیار موفق و ماندنی بود که حاصل آن نیز خلق اثری جاودان در موسیقی لرستان شد. یکی دیگر از ترانههای این کاست به نام «میری» که روایتگونهای از وقایع و اتفاقات تاریخی لرستان است، اوج کار تنظیم را نشان میدهد؛ در واقع و به نوعی میتوان آن را آهنگسازی نامید که از هیچ، همه چیز میآفریند، چرا که جانمایه اصلی این ترانه یک موتیف کوتاه است اما تنظیم این تک جمله با چنان تبحری انجام گرفته و چنان شاخ و برگی به آن داده شده که تبدیل به یک ترانه کامل شده و شنونده هیچگونه تفاوت یا گسستی بین موتیف اصلی با بقیه جملات احساس نمیکند. مضافا اینکه کمانچه زیبا و پر احساس میرزاده در این کار، مهر جاودانگی بر پیشانی آن زده است. در موسیقی کردی نیز تنظیمهای زیبا و نوستالژیک او با صدای خوانندگان محبوب کرد طرفداران زیادی دارد. ترانه «ساقی» با صدای مظهر خالقی از این جمله است که خود میرزاده نیز علاقه وافری به این ترانه داشت. میرزاده در خلق آثار موسیقی مرزی نمیشناخت؛ از تکنوازی ویولن در موسیقی کردی و فارسی گرفته تا نوازندگی به همراه گروه در ضبطهای استودیویی، از موسیقی محلی گرفته تا موسیقی کلاسیک، غربی و پاپ، جاز و بلوز، از موسیقی سنتی گرفته تا برنامههای کوچه بازاری و سرودهای انقلابی و موسیقی فیلم، در کارنامه خود دارد. او بیش از 40 موسیقی برای فیلمهای فارسی ساخته است که شاید بعد از همشهری و دوست از دست رفتهاش زندهیاد «مرتضی حنانه» بیشترین فعالیت را در این زمینه داشته است. میرزاده عقیده داشت نباید برای کسی که قصد وارد شدن به حرفه موسیقی دارد آن را سخت جلوه داد و به اصطلاح، سیاه نمایی کرد و کار را صعب و طاقتفرسا نمایاند. او طی مصاحبهای در این رابطه چنین گفته است: «ما در موسیقی میخواهیم به هنرجویان تازهوارد کوچه باغ محبت نشان بدهیم نه بن بست وحشت، » و همواره گلایه داشت از کسانی که ردیف را سرمنزل مقصود موسیقی میدانند و ندانستن آن را برابر با هیچ ندانستن... از نظر او ردیف موسیقی ایرانی به مثابه جادهای است که گذر از آن الزامی اما توقف و ماندن در آن اشتباه و به قهقرا رفتن است. تفکرات مقبول و مواضع معقول وی در رابطه با مسایل موسیقی قابل توجه و حایزاهمیت است؛ از جمله تاکید دایم بر صرف نیرو در جهت پیشرفت و عقب نماندن از قافله جهانی موسیقی. روزی در برنامه نیستان از او پرسیده شد که؛ شما اساتید حال حاضر دانشگاههای موسیقی را در چه سطحی میبینید و آیا اساسا شایستگی آنها را برای این کار تایید میکنید؟ میرزاده جواب بسیار خوبی به این سوال داد؛ «ما به جای اینکه بیاییم بگوییم کی خوب و کی بد است برویم به این سمت و سو که خودمان چه کار کنیم تا خوب شویم یعنی نیرو را صرف حاشیه نکنیم.»
روانش شاد و راهش پایدار باد.
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۸/۲۹ ساعت ۳:۲ ب.ظ توسط جان جانان
|