http://www.kordha.ir/?p=2904&tp=FA

 عرفان قانعی فرد 

 

 شیفته ایران و ایرانی ام، کاری هم به تفکر ” نفرت و قهر و تحریم و ترقه بازی و فروپاشی” یا ” هیجان و احساسات و موج” نداشته و ندارم و اصولا نگاهی مثبت و باورمند به مشارکت سیاسی – اجتماعی دارم و با تحمل هر هزینه ای، نقد مشفقانه و صریح خودم را هم داشته ام و بارها بازگفته ام.

قبل از آغاز سخنم، قلبا امیدوارم هر کسی که در این کارزار نفس گیر انتخاب می شود در جهت مصالح و منافع و امنیت مُلک و مملکت باشد و برای مردمان این آب و خاک، آرامش ، صلح ، امید ، شادی و باور به رشد و اراده را به ارمغان بیاورد. اما توصیه ای دارم که به زعمای قوم بازمی گویم و ان اینکه ، خواهشا برخی از رقیبان این کارزار، کمی دانش و آگاهی خود را نسبت به مسائل قومی و امنیت ملی بالاتر ببرند و فرصت سواستفاده از چالش ها را نه برای اعوان و انصار خود و نه برای تجزیه طلبان تروریست و شیفته ترقه بازی و تحریم و دشمنان قسم خورده این آب و خاک، فراهم نکنند و با نگاهی ژرف و به دور از حساسیت های بی سبب و علت، به موضوع بنگرند و در این باره ، پویان و پرسان باشند. آنهم نسبت به مردمان صبور و رنجور کردستان که از مرزداران کهن ایران اند. انشالله این کارزار، اسباب خیر شود و یقین دارم که افق آینده مردمان ایران زمین، روشن است…

هرچند زادگاهم کردستان است اما نگاه و نگرش و هویتم ایرانی است و همواره بدون احساسات قومی ، انسانی مثبت بین هستم و نمی خواهم که یک تراژدی از مسائل قومی را به نمایش بگذارم. مبرهن است که تفکر غالب بر جامعه کردنشین در ایران، هرگز تجزیه طلبی نبوده و نیست. اگر ۲ – ۳ سازمان کردی کومله و دمکرات با هماهنگی قبلی حزب بعث، و بعدها پ ک ک، سعی کرده اند آتش افروزی کنند، خود مبحث دیگری است چون ملعبه دست خارجی و بازیگر سناریوی اجنبی هستند، نفوذ و قدرتی در داخل کردستان نداشته و ندارند و سطح آگاهی، فراست و شعور شناختی جامعه کردنشین هم ازآنها، فراتر بوده. در واقع کردها، دل ایرانشهر و جزو تار و پود سازنده ایران هستند و این عناوین هم به کُرد ایرانی ، نمی چسبد. امروز هم دیده ایم که این سازمان ها، مردمان کرد را به تحریم و قهر و عدم شرکت در انتخابات دعوت می کنند تا شاید برای خود قبائی و نانی بدوزند و بیاورند. البته جز در میان عوام، در میان نسل جوان و آگاه جامعه کردستان جایگاهی ندارند ؛ خصوصا نسل جوان آگاه و فعال امروز.

اگر در دهه ۱۳۶۰ بسیاری از استعدادها و انگیزه ها حذف شدند آن هم به خاطر تردید درباره رابطه احتمالی با سازمان های مسلح کردی دیگر وقتی که انها به دامان بعث رفتند و علیه آب و خاک و سربازان وطن خود گلوله شلیک کردند طبعا در میان جامعه کردستان، جایگاهی نیافتند و بهرحال بعدها به ۷—۸ گروه مسلح شبه تروریست تقسیم شدند و راه اضمحلال را پیمودند. بماند که گاهی آمریکا، اسرائیل یا برخی از کشورهای عربی می خواهند که از انها به عنوان کارت بازی استفاده کنند و یا اقلیم مجاور هم به ایشان حقوق پرداخت می کند اما در واقع امر، جز حرمان و سیه روزی و نگه داشته شدن پرونده کردستان در قفسه های امنیتی و نابودی صدها خانواده و استعداد جوان، تاثیری و ثمره ای نداشتند. امروزه هم جز در اینترنت، فعالیتی نداشته و ندارند و بارها و بارها هم دستاویز گفتگو با حکومت مرکزی ایران هستند اما باوری به ایشان نیست. [ البته روزگارانی کومله و دمکرات و پژاک علیه ایران و ایرانی، شلیک می کردند ؛ زمانی بعد، کومله ( صلاح مهتدی ) می خواست از خاتمی دفاع شود اما شیخ عزالدین حسینی ، تحریم می کرد ؛ ایامی هم دمکرات ( هجری و عزیزی) خواهان دفاع از کروبی و احمدی نژاد بودند و امروزه روز هم برای هراس از فراموش شدن در رستخیز تاریخ، پژاک به رهبر مملکت نامه می نویسد و دمکرات ( حسن زاده) از تلاش ۸ گانه اش برای گفتگو با ایران، خبر می دهد و همه این ها ، نشانه ان است که نه سلاح کشیدن برای آب و خاک سودی داشت و نه تفکر تحریم و قهر و بدان سبب است که جامعه را هوشمندتر از ۲-۳ سازمان کردی مضمحل می دانم. ]

روحانی در کردستان

روحانی در کردستان

فرماندهان سپاه و کارشناسان امنیتی شورای عالی امنیت ملی کشور بر این عقیده اند که « اول کمبود دانش و آگاهی در اوایل پیروزی انقلاب و شکل گیری دولت موقت و دوم زیر شعله آتش قرار گرفتن ناگهانی منطقه ای از کشور ؛ طبعا باید حکومت مرکزی واکنش نشان می داده اما نگاه عقلانی و ژرف به قضیه وجود نداشته» . این جمله را بارها از این عزیزان شنیده ام اما مرهم درد کجاست ؟

در ایام جنگ عراق و ایران هم می بینیم که چه بسیار فرزندان غیور و با شرف کرد که دوشادوش فرزندان مام میهن، مردانه جنگیدند و جانشان را فدا کردند . از آب و خاک شان دفاع کردند . بعدها در ماجرای ساختار اداری – سیاسی – نظامی کشور بود که آن توهم و خوانش نادرست باقی ماند که به شوخی و طنز هم لغت « کرد- هراسی» را برایش ساخته بودم. چرا که قهر با نیروهای شفاف و مخلص کردستان را بارها دیده ام و کسی سخنی نگفت.

اما براستی در حد وسع از استعدادها و امکانات و نیروهای انسانی این منطقه استفاده یا به خدمت ایران و ایرانی گرفته نشد. متاسفانه مدتهاست که دیگر از حضور کردها در رده های بالای اداری و ارتش و .. در ساختار کشور خبری نیست. براستی درکردستان ایران هم می توان استعدادهایی مانند جلال طالبانی هم داشت. در کردستان، راه انسان هایی شریف مانند بهاالدین ادب و رمضان زاده که در جهت رشد و اعتلای سیاست کردها در منطقه ارزشمند بود، برای کردها ضروری، محترم و ارجمند است.

در دولت فعلی که چند روز دیگر، به پایان می رسد، کردستان رشد خاصی نداشت، مثلا از نظر فرهنگی یا اقتصادی عملا رو به تعطیلی نهاد و تمایلی هم به خواندن کاغذهای اداری ندارم!. گرچه همواره کردها چه قبل و چه بعد از انقلاب ، خودشان در زمینه توسعه فرهنگی تلاش خودجوش کرده و در هنر و فرهنگ و ادب موفق بوده اند.حتی سفیران فرهنگ و هنر ایران زمین در خارج از کشور شده اند. به آثار ابراهیم یونسی و محمد قاضی، بنگرید که چه خدماتی به جامعه فرهنگی ایران و ایرانی کردند. اگر گروهی بنا به عروسک گردانی اجنبی، شیفته تخریب و ترقه بازی و ترور بوده اند،اما اکثریت با تحمل همه مشکلات به دنبال رشد فرهنگی – علمی بوده اند. در صفحات تاریخ معاصر شاید چنین یادی از دولت فعلی احمدی نژاد نخواهد شد که هرگز کمکی به رشد سیاسی – فرهنگی کردستان نکرد جز یک خروار وعده ای که ترجیحا یک کمپین حقیقت یاب عاقبت باید برود و بسنجد.

امروزه هم ایران به عنوان واقعیت و قدرت منطقه، همیشه پناهگاه و خواستگاه کردها بوده و شاید ساعت ها به طول بیانجامد که زحمات و تلاش وسیع ایران در بقا و دوام کردستان عراق را تشریح کرد. هیبت و شکل گیری اقلیم کردستان عراق مدیون تلاش های مُجدانه و انسان دوستانه ایران است. اما در این دولت فعلی ، نوعی کج سلیقگی و سطحی نگری توام با جنجال و غوغا سالاری بوده. مثلا عملکرد احساسی، دور از تفکر و تعقل وزارت ارشاد در دولت فعلی هم، کمترین کمکی به ترویج تاریخ، هنر و ادبیات کردستان نداشت و کتابهایی درباره کردستان، به ندرت انتشار یافت.

امروزه هم هر از گاهی، کاندیدایی با پیشینه نظامی و امنیتی می آید و وسط مسجد جامع شهر می گوید« کردها کهن ترین و اصیل ترین قوم ایرانی اند»، خیلی خوب! ، کردها خودشان معتقدند که صاحب خانه ایران اند و هرکجا کرد باشد، آنجا ایران است. اما برای توسعه سیاسی کردستان، چه باید کرد؟ چه راهی را عملا باید پیمود؟ باوجودی که جامعه کردنشین در هر انتخاباتی و در سرنوشت آّب و خاک خودشان مشارکت کرده و جز نشان صدق و آهنگ وفا، ستیزی هم با حکومت مرکزی نداشته؛ چگونه می توان آنان را به مشارکت فراخواند ؛ آیا دست زدن به بازی خطرناک قوم – قوم کردن و ستاد اقوام درست کردن و … چاره درد است ؟ ؛ در حالی که سالهاست و در طی اعصار، برای حفظ هویت ایرانی کوشیده ایم تا ایران متحد و یکپارچه را نگه داریم و اکنون سراغ تفکر بیات شده، ملت – زیر ملت و قوم و اقلیت برویم ؟ یا حرف کسی را باور کنیم که در سازمان متبوعش ۱ کُرد، وجود ندارد ؟!

گاه عدم شناخت و درک درست از تاریخ و سیاست ومنافع و م صالح ملی ایران چنین تفکرهایی تخریبگر وزیان آور را به بار دارد. اگر گاه در یک نقطه از ایران بنا به سوابق و رخدادهای پیرامون، نوعی نگاه امنیتی وجود داشته؛ باید ریشه تاریخی را جست و حل موضوع کرد و جریان ها و رخدادها و مسایل تجزیه طلبانه و خطرات بسیار علیه وحدت ملی وتمامیت ارضی ایران را سنجید ؛ نه آنکه گفت و بازگفت که به قوم ایرانی، نگاه امنیتی وجود دارد. سخنانی موهوم ” ظرفیت – محور – مدار” و… و به دور از شعور شناختی که صرفا مهر تائید بر ادعاهای قوم گرایان و تجزیه طلبان و شعار بیات شده « استعمار گری حکومت فارس ایران و ستم قومی وملی در ایران» و … سودی ندارد و افکار عمومی را هم اقناع نمی کند.

این تذکر دوستانه را نوشتم که یادگار بماند و البته نیک می دانم که معمولا مورخ نباید در سیاست روز دخالت کند اما از منظر تاریخی ، خروجی عملکرد برخی از کاندیدا و چه بسا مسئولان ، به جای دعوت به همکاری از کردها و ایجاد رقابت در کردستان برای توسعه سیاسی؛ نوعی ایجاد قهر و رخوت و انفعال را ره آورد داشته. گاه با نوعی استثناگرائی و روابط خاص، موفقیتی در ثبات سیاسی – امنیتی در کردستان نداشته. علیت ان هم شاید نوعی هراس – پنداری و یا محاسبه غلط و یا ضعف دانش محلی است و عواقب آن استمرار رفتارها و ایجاد یک پیوستار از حوادث و رخدادها شده که امید است با عقلانیت و تدبیر و ایجاد حرکت و امید و انگیزه حل شود.