http://www.ghanoononline.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=4&Id=25730

حمله تجزیه‌طلبان به افشای اسرار ساواک در کتاب عیسی پژمان

کتاب «تندباد حوادث» که در آن خاطرات عیسی پژمان، مأمور ویژه شاه در عراق، در گفت‌وگوی مبسوطی با عرفان قانعی‌فرد آمده، در روزهای اخیر آماج حمله تجزیه‌طلبان قرار گرفته است.

گروه فرهنگ و هنر- کتاب «تندباد حوادث» که در آن خاطرات عیسی پژمان، مأمور ویژه شاه در عراق، در گفت‌وگوی مبسوطی با عرفان قانعی‌فرد منتشر شده، در روزهای اخیر آماج حمله تجزیه‌طلبان قرار گرفته است.
در یکی از این حملات که در تارنمای روداوو (وابسته به اداره پاراستن-اداره امنیت حزب دمکرات کردستان عراق با مسئولیت مسرور بارزانی) منتشر شده است، عده‌ای تحت عنوان «فعالان فرهنگی، سیاسی، مدنی و مطبوعاتی کردستان» به کتاب تندباد حوادث، عیسی پژمان، و حتی گفت‌وگوکننده با او -عرفان قانعی‌فرد- به تندی حمله کرده‌اند.
در این بیانیه که بسیاری از امضاکنندگان آن نام استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر و روزنامه‌نگار را یدک می‌کشند، غلط‌های نگارشی فراوان دیده می‌شود و متن بیانیه با فارسی بسیار ضعیفی نوشته شده است.
عیسی پژمان مامور شاه و نماینده‌ی ساواک در کردستان عراق بوده و همچنین ریاست سازمان هفتم ساواک و ریاست اداره‌ی اطلاعات شهربانی کل کشور را نیز عهده‌دار بوده‌است که بعد از کودتای «عبدالکریم قاسم» رهبری عملیات نظامی در کردستان عراق را از سال 1961 تا 1975 به عهده گرفت. 

 
این کتاب یکی از ذخایر تاریخ شفاهی ایران است که صرفا در پرونده‌های به کلی سری ساواک، مدفون مانده بود. بدون شک این کتاب به مذاق تجزیه‌طلبان و دشمنان تمامیت ارضی ایران خوش نمی‌آید، زیرا مطالب موجود در این کتاب، مهر باطلی بر تفکر قوم‌گرایی و توجیهات غلط در زمینه‌ی تجزیه‌طلبی‌ است. 

عرفان قانعی‌فرد مؤلف کتاب در گفت‌وگو با قانون درباره این کتاب می‌گوید: «این کتاب یکی از ذخایر تاریخ شفاهی ایران است که صرفا در پرونده‌های به کلی سری ساواک، مدفون مانده بود. بدون شک این کتاب به مذاق تجزیه‌طلبان و دشمنان تمامیت ارضی ایران خوش نمی‌آید، زیرا مطالب موجود در این کتاب، مهر باطلی بر تفکر قوم‌گرایی و توجیهات غلط در زمینه‌ی تجزیه‌طلبی‌ است.»
قانعی‌فرد  با تاکید بر این که تجزیه‌طلبی برای کردها ثمره‌ای جز عقب‌ماندگی به دنبال نخواهد داشت می‌گوید: «این کتاب تمام تفکرهای تجزیه‌طلبان و اپوزیسیون‌های خارج از کشور درباره کردستان پس از انقلاب را به نقد می‌گیرد. مثلا این‌ها همواره مدعی بوده‌اند که جمهوری اسلامی ایران در ترور قاسملو دست داشته است، اما پژمان این مساله را زیر سوال می‌برد و در این کتاب می‌گوید زمانی که جمهوری اسلامی، کردها را به جنگ علیه عراق می‌برد، قاسملو دم دستش بود و اگر می‌خواست او را در همانجا می‌کشت، نه اینکه برود در وین آن کار را انجام دهد؛ آن هم زمانی که مسعود بارزانی در وین حضور دارد!»
در این کتاب، عیسی پژمان همواره با تجزیه‌طلبی و پناه‌بردن به اسلحه و اقدام علیه حکومت مرکزی، مخالفت خود را اعلام کرده است. او همچنین در قضیه‌ی جمهوری پوشالی مهاباد در سال 1324، که کار دست روس‌ها بود، نسبت به کشتن افسر‌ان و سربازان ایرانی توسط تجزیه‌طلبان هوادار مصطفی بارزانی، یک شورشی کرد عراق که به دامان شوروی رفت، اعتراض کرده و تاکید کرده که «مصطفی بارزانی یک کارگر جاده‌سازی بود و به دستور انگلیسی‌ها وارد مهاباد شد تا بساط قاضی محمد را بهم بزند و بعد به دامان شوروی‌ها رفت. کردها به عنوان مرزبانان واقعی ایران باید همواره با دشمنان ایران مقابله کنند. پناه‌بردن به سلاح هم جز عقب‌ماندگی در کردستان، ثمره‌ای نداشته است.» این سخنان رک و صریح پژمان به مذاق تجزیه‌طلبان خوش نیامد و مخالفت ایشان را برانگیخت.
این نویسنده و مترجم با تصریح اینکه در این کتاب، چند باری از القاب «اعلی‌حضرت» و «شاه» استفاده شده که به حالت طنز و اتفاقا با رویکرد انتقادی بوده است، ادامه می‌دهد: «پژمان، شاه را انسانی خرافی، ضدمذهب و اطرافیانش را انسان‌هایی فاسد معرفی می‌کند. او معتقد است که ساواک در ابتدا می‌توانست مدرسه‌ای برای انسان‌سازی باشد ولی متاسفانه افرادی که ضدانسانیت بودند وارد ساواک شدند و آن را منحرف کردند.»
پرونده‌های سری ساواک نشان می‌دهد که از سال 1961 تا 1975 ساواک حرکت مسلحانه در کردستان عراق را شروع کرده است. عرفان قانعی‌فرد می‌گوید: «برخی در توهمات خودشان می‌گویند این قهرمانی و سلحشوری آن‌ها بوده است، اما چنین چیزی نیست و اگر ساواک این کار را نمی‌کرد، این‌ها 6 ماه هم دوام نمی‌آوردند.» اسدالله علم در اواخر جلد 4 و جلد 5 خاطراتش به این موضوع اشاره می‌کند و شاه در پاسخ به این سخن او که «این‌ها معتقدند که ما کردها را فروختیم» گفته است: «افسوس که نمی‌توانیم به همه عالمیان بگوییم ما برای کردها چه کار کردیم. حیف که نمی‌شود گفت.»
به گفته قانعی‌فرد سی سال پس از مرگ شاه، عیسی پژمان در این کتاب طرح به کلی سری ساواک به نام «طرح پیروز» را افشا کرده و نشان داده که درواقع چه طور ساواک به قرارداد 1975 دست یافت. پژمان در این کتاب با اشاره به قضیه ترورها اعلام می‌کند که احزاب کرد به نوعی شهیدسازی دروغین نیاز دارند و بعد هم تصریح می‌کند به این که برای ایران و ایرانی حضور مافیای امنیتی بارازانی موفقیت آمیز نیست.
عرفان قانعی‌فرد مولف کتاب در پاسخ به این نقد که چرا لقب «ملا» و «ژنرال» برای مصطفی بارزانی در این کتاب به کار نرفته می‌گوید: «در واقع، ایشان نه ملا بوده و نه ژنرال. ابدا هیچ مدرک و سوادی نداشته و جز یک امضای بی‌قواره، چیزی از ایشان پیدا نشده است و او دوره نظام هم نگذرانده چه رسد به این که درجه ژنرالی داشته باشد. این القاب هم ساخته توهمات مداحانی است که تلاش دارند تقدس‌گرایی به این انسان بدهند و سوار گرده جامعه ناآگاه شوند.»
عیسی پژمان در گفت‌وگویی رسانه‌ای، همه آنچه در کتاب از او نقل شده را تایید کرده است. از سوی دیگر در تاریخ شفاهی، شخص راوی، مسئولیت روایات خودش را به عهده دارد و خواننده سخن‌سنج و پیگیر خود می‌تواند سره را از ناسره تشخیص دهد و طبعا مسئولیتی شامل محقق و ضبط‌کننده روایت ندارد.
مصاحبه با مقامات امنیتی و نظامی، در کشورهای توسعه‌یافته جزو ضروریات است. هدف از مصاحبه تایید یا رد دیدگاه‌های مصاحبه‌شونده  نیست، بلکه هدف ارائه مدارک اولیه یا سندی تاریخی برای پژوهشگران خواهد بود. تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد، پروژه شامل صدها و صدها مصاحبه با انواع مقامات ایرانی است که به بیان دیدگاه‌های خود در بسیاری از موضوعات پرداخته‌اند و توسط محققان مورد استفاده قرار می‌گیرد. هدف از تاریخ شفاهی تکمیل داشته‌های تاریخی است و به اعتقاد برخی کارشناسان از این بابت قانعی‌فرد زحمت وافری در کتاب گفت‌وگوهایش در آثار «پس از 60 سال» ( زندگی‌نامه رسمی جلال طالبانی)، «تندباد حوادث» (گفت‌وگو با عیسی پژمان) و «در دامگه حادثه» (گفت‌وگو با پرویز ثابتی) کشیده است. تاکنون نیز از کتاب تندبادحوادث وی 4000 نسخه توزیع شده است.

کارشناسان تاریخ شفاهی معتقدند که کتاب را جامعه کتاب خوان قضاوت می‌کنند نه یک گروه وابسته به جریانی سیاسی. برخی از کارشناسان هم (مانند کارشناسان تارنمای دیار و نادیار) درباره این شبه‌منتقدان، با این نمونه‌ها توضیح می‌دهند که: «اکثر این افراد پیشینه آنان مشخص است از هواداران کومله و دمکرات تا مداح‌های برخی چهره‌هایی که اکنون مسئولیت دارند نیز وجود دارند. برخی از این افراد، متاسفانه حتی در دوره‌هایی از مجلس نماینده بوده‌اند و الان دیگر در مجلس حضور ندارند. مثلا یکی از این آقایان دو اتاق اجاره‌ای در فقیرترین محله سنندج داشت ولی الان ویلا و کاخ دارد و در واقع به اسم کرد و کردستان، رانت‌خواری کردند. یا فرد دیگری وقتی مجلس نمایندگی‌اش را تایید نکرد، در روزنامه شرق و اعتماد نوشت من مخلص جمهوری اسلامی هستم و بعد هم که باز صلاحیت وی  تایید نشد با چرخشی 180 درجه، مدافع و حامی کرد و کردستان شد و در تلویزیون‌های عربی و وهابی عربستان از اهل سنت دفاع می‌کند، در صورتی که اصلا اعتقادی به این مسائل ندارد و از آن طرف هم در کنار بارزانی‌ها ایستاده است و به کذا مصطفی بارزانی را رهبر آئینی می‌نامد. یا دیگری که خودش را جانشین احمد مفتی‌زاده معرفی می‌کند که این احمد مفتی‌زاده کسی بود که پژمان معتقد است کارمند همکار ساواک بوده و حتی ساواک وی را به حج فرستاده و بعد از انقلاب ایشان خود را حضرت علامه نامید و مدافع حقوق کردستان شد و بعد چون ضد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بود، هشت سال زندان رفت. از این طرف این آقا از تلویزیون سحر تا صدای امریکا می‌گوید ما معتقد به قانون اساسی هستیم. جامعه هم می‌داند که این افراد چه کسانی هستند، بنابراین، دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟ هدف این افراد طبعا مشروع و مشفقانه نیست و هدفشان تنها مصالح مادی و عوام‌فریبی است.»

قانعی‌فرد همچنین در پاسخ به این که «چطور شده این‌ها که چهار نفرشان نمی‌توانند با هم کنار بیایند، اکنون 40‌ نفرشان علیه این کتاب متحد شده‌اند» می‌گوید: «دلیلش این است که منافع مالی‌شان تامین می‌شود و صرفا به خاطر یک مشت دلار، وگرنه شرافت و انسانیت برایشان معنا و مفهومی نداشته و ندارد. این 40 نفر می‌خواهند فکری را به جامعه کردنشین و مخاطبان غیرکرد، القا کنند. بنا به انتشار نامه قبلی آنان به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مقایسه با اطلاعیه فعلی کاملا مشخص است که هدف آنان دفاع از تاریخ نیست بلکه جعل تاریخ در جهت منویات درونی‌شان است.»
قانعی‌فرد در توضیحی می‌گوید: «این‌ها نخست ضد آگاهی و عقلانیت و دوم ضد تاریخ شفاهی هستند. این‌ها می‌خواهند که یک جامعه‌ای فاقد گنجینه تاریخ شفاهی باشد. شما چطور می‌توانید تاریخ شفاهی یک جامعه را کتمان کنید؟ این‌ها می‌گویند اصلا تاریخ شفاهی نباید وجود داشته باشد که به این ترتیب دانشگاه هاروارد  و کمبریج و اکسفورد و این‌ها ول معطل‌اند. از دید این‌ها، باید چشم‌ها و گوش‌ها کور و کر شوند و مردمان نباید تعقل و تفکر کنند و جامعه نباید زوایای تاریک تاریخ خود را بشناسد و تنها باید تبلیغات دروغین حزبی را بشنود.»
قانعی‌فرد که خودش کرد متولد سنندج است در پاسخ به این پرسش که موضع خود وی در قبال تجزیه‌طلبان چیست می‌گوید: «من آن قدر خرفت نیستم که به «ملت‌های ایران» اعتقاد داشته باشم. من به ملت ایران باور دارم. کسانی که این‌ها را نوشته‌اند آدم‌های نوکرصفت و کم‌شخصیتی هستند و به خاطر مسائل مالی هر کاری را می‌کنند و نیازی به پاسخ هم نیست. در رستخیز تاریخ هم سرنوشت این امضاکنندگان مشخص است. از دید آن‌ها، به کذا، مصطفی بارزانی مقدس است و بزرگمرد تاریخ، اما از دید من رذیل‌ترین و منفورترین جنایتکار تاریخ معاصر کردستان است و قبیله بارزانی هم فرعون کردستان است که سرنوشتی جز سقوط در ذلت ندارد و فعلا چند صباحی مشغول تاراج کرد و کردستان هستند.»
حملاتی که تارنمای روداوو (ارگان رسمی اداره امنیت حزب دمکرات کردستان عراق) به این کتاب کرده است، عینا در تارنما‌های اپوزیسیون خارج از کشور و تارنما‌های گروهک‌های تجزیه‌طلب دیگر نیز منتشر شده است که در پایین مطلب تصاویر این حملات نیز قابل مشاهده است. مافیای رسانه‌ای این حزب، به صورت گروهی اداره می‌شود و در کشورهای دارای مناطق کردنشین ایران و سوریه و ترکیه، دارای مراکزی تحت عنوان مرکز فرهنگی هستند، اما طبق برنامه دیکته‌شده حزب عمل می‌کنند.

عرفان قانعی‌فرد، محقق تاریخ معاصر،  پیش‌تر نیز سه کتاب‌ در خصوص تاریخ کردستان و وقایع سیاسی معاصر در منطقه‌های کردنشین ایران و عراق منتشر کرده است که می‌توان به خاطرات رسمی جلال طالبانی (پس از 60 سال)، ترجمه سیاست کردها در خاورمیانه (از نادر انتصار)، درد ملت (ابراهیم احمد)، نبرد من با ابلیس (زرار سلیمان بیک) اشاره کرد.

گفت‌وگوی مبسوط او با عیسی ‌پژمان، مامور ویژه‌ی شاه در عراق و رییس اداره‌ی هفتم ساواک در قالب کتاب «تندباد حوادث» که از سوی نشر علم  منتشر شد، در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.

گفت‌وگوی دیگر عرفان قانعی‌فرد با پرویز ثابتی مدیر امنیت داخلی ساواک در کتاب «در دامگه حادثه» نیز بازتاب زیادی در داخل و خارج از کشور داشت که از جمله کمونیست‌ها و گروهک تروریستی منافقین پس از انتشار این کتاب اقدام به انتشار هر مطلبی علیه او در تارنما‌های وابسته به خود کرده‌اند. 

صفحه نخست | ابتداي صفحه