یادداشت هایی درباره قاسملو بر اساس منابع تاریخ معاصر
1. منبع اول: كتاب سیاست و سازمان حزب توده ایران از آغاز تا فروپاشی (مؤسسه مطالعات، چاپ اول، تهران، 1370) به بررسی تاریخچه آنحزب میپردازد:
پیشینه تاریخی حزب دمكرات كردستان ایران:
در سالهای 1340-1350 نیز حزب توده كوشید تا نام «حزب دمكرات كردستان ایران» را حفظ كند و لذا در چكسلواكی توسط علی گلاویژ، حسن قزلچی و عبدالرحمن قاسملو به انتشار نشریه كردستان دست زد. در واقع، حزب توده خود را وارث منحصر به فرد «حزب دمكرات كردستان» میدانست. در پیام كمیته مركزی حزب توده به مناسبت 30 مین سالگرد جمهوری خودمختاری كردستان این مسأله نمایان است: «ما از همه مبارزان انقلابی كرد در ایران دعوت میكنیم كه مانند مبارزان انقلابی آذربایجان و سایر خلقهای ایران به حزب توده ایران بپیوندند و سنت انقلابی یگانگی سازمانی و سیاسی حزب دمكرات كردستان ایران را با حزب مادر، حزب سراسری طبقه كارگر ایران، دوباره زنده كنند. رفقای عزیز كرد!... گروههای جداگانه حزب كردستان ایران را بر پایه برنامه سیاسی وتوصیههای سازمانی حزب توده ایران به وجود آورید و با مراكز حزب توده ایران رابطه برقرار كنید!».قاسملو در چكسلواكی تحت تأثیر سوسیالیسم دمكراتیك الكساندردوبچك و نیز القائات همسر یهودی خود ـ هلنا ـ به تدریج به غرب گرایش یافت و پس از چندی به بغداد رفت. او در آنجا موفق شد كه با حمایت سرویسهای جاسوسی غرب و با ترفندهای مختلف رهبری حزب تودهرا اغواء كند و نشریه كردستان را، به عنوان ارگان «حزب دمكرات كردستان ایران» به دست گرفته و انتشار دهد. قاسملو در عین حال مناسبات حسنه خود را با حزب توده محفوظ داشت و كوشید تا خود رادر موضع سوسیالیسم دمكراتیك جا اندازد و وجهه منفی وابستگی بهغرب كسب نكند. از سوی دیگر، عزیز یوسفی و غنی بلوریان به علت اقامت طولانی در زندان در منطقه كردستان، به ویژه شهر كوچك مهاباد، محبوبیت یافته بودند. یوسفی و بلوریان هر دو از نظر ایدئولوژی و مشی سیاسی هوادار حزب توده بودند. در اوائل سال 1356 یوسفی از زندان آزاد شد و چندماه بعد درگذشت و بلوریان نیز در نیمه 1357 به دست امت مسلمان و به همراه سایر زندانیان سیاسی آزاد شد. با پیروزی انقلاب، قاسملو بهكردستان ایران وارد شد و با استفاده از امكانات دولت عراق و تجارب طولانی كه در خارج از كشور كسب كرده بود و با حمایت بلوریان و عناصر تودهای كرد «حزب دمكرات كردستان ایران» را تجدید سازمان داد. حزب توده در آغاز، حزب فوق را از آن خود میدانست، ولی به سرعت متوجه شد كه قاسملو سر تابعیت از حزب را ندارد. ولی دیگر دیر شده بود وقاسملو سلطه خود را بر بلوریان، كه فاقد توانائی و كارآئی سیاسی قاسملو بود، تحكیم كرده بود. بدینسان، «حزب دمكرات كردستان ایران» با مشاركت جناح تودهای (به رهبری بلوریان) و جناح قاسملو (كه مدعی ناسیونالیسم چپ و سوسیالیستی بود) فعالیت خود را در جمهوریاسلامی ایران آغاز كرد. قاسملو به سرعت سرسپردگی خود را به رژیم عراق نشان داد و نخستین گامها را در محاربه با انقلاب اسلامی آغاز كرد. حزب توده در سال 1358 از طریق جناح بلوریان در جهت جلب قاسملو به مشی پراگماتیستی خود تلاش كرد. حزب توده از این تلاش اهداف زیر را دنبال میكرد:
1ـ در برابر نیروهای خط امام و امت حزبالله، خود را به عنوان یك سازمان متنفذ در كردستان نشان دهد و «نفوذ» خود را در «حزب دمكراتكردستان ایران» دستمایهای برای جلب نظر مساعد مردم و مسئولین قراردهد.
2ـ بعنوان «میانجی» مدافع تمامیت و استقلال ایران، گذشته و تاریخ خود را در سالهای 1324-1325 لاپوشانی كند.
3ـ با جلب «حزب دمكرات كردستان» به سوی سیاست خود، پشتوانه قوی برای ایجاد «جبهه متحد خلق»، به همراه «مجاهدین خلق» و«چریكهای فدائی»، فراهم سازد و بدینسان یك اپوزیسیون نیرومند چپبرای مسخ انقلاب یا براندازی نظام تدارك بیند.
ب: انشعاب در «حزب دمكرات» : ولی به زودی روشن شد كه قاسملو حزب توده و جناح تودهای بلوریان رابازی میدهد و نقشههای خاص خود را در سر میپرورد، كه با نقشههای حزب توده همخوان نیست. تشدید تعارض «حزب دمكرات»، به عنوانیك گروه محارب، با انقلاب اسلامی سرانجام حزب توده را مجبور كرد تااز این میان یكی را انتخاب كند. بدینسان، مواضع حزب توده در قبال«حزب دمكرات» همان مسیری را طی كرد كه در رابطه با «مجاهدینخلق» میپیمود.در 22 دیماه 1358، هنوز حزب توده، «حزب دمكرات» را انقلابی دمكرات، ولی خطاكار و چپرو، میدانست و آن را به سوی مشی «جبهه متحد خلق» دعوت مینمود. در نامه كمیته مركزی حزب توده به كمیته مركزی «حزب دمكرات كردستان ایران» چنین آمده است:
«دوستان گرامی!... شما خوب میدانید كه دولت بعثی عراق باارسال اسلحه و پول و مهمات و آذوقه، از گروههای وابسته بهخود و گروههای دیگر ضدانقلابی، از دار و دسته شیخ عثمان و شیخ جلال و زرگاریها گرفته تا كومله و دار و دسته سرهنگ علیار با تمام قوا پشتیبانی میكند... انقلاب ایران از رهبری حزب دمكرات كردستان ایران، حزبی كه بدون شك بخش چشمگیری از بهترین فرزندان انقلابی میهن دوست خلق كرد در صفوفش گردآمدهاند، میطلبد كه بیدرنگ در كشیدن خط مشخص و بدونابهام جدائی میان نیروهای میهندوست و ترقیخواه كرد وگروههای ضدانقلابی و خیانت پیشه وابسته به دشمنان انقلاب، به اقدام همه جانبه و عملی دست زند و از این راه كمك مؤثری به تثبیت، تحكیم گسترش انقلاب برساند...».حزب توده در شرایطی این نامه تبلیغاتی سر گشاده را به قاسملومی نگاشت كه به خوبی از كمكهای مالی صدام به قاسملو اطلاع داشتو حتی به افشای آن دست زده بود. به هر روی، اختلاف مشی حزب توده با خط قاسملو منجر به تعارضجدی دو جناح در درون كمیته مركزی «حزب دمكرات كردستان» شد ودر جلسه 17 اردیبهشت 1359 آن، این جناحبندی به صفآرائی كاملكشید. سرانجام جناح بلوریان در 25 خرداد 1359 با اعلام مواضع، جدائی خود را از جناح قاسملو اعلام داشت و خود را «حزب دمكراتكردستان ایران (پیرو كنگره چهارم)» نامید. این تحول نشانگر آن بود كهحزب توده در مقطع سال 1359 همگامی بیشتر با «حزب دمكرات» رامخل استراتژی مسخ انقلاب و منافی با تاكتیك «جبهه متحد خلق»میداند. از این مقطع، حزب توده جناح قاسملو را به عنوان ضدانقلاب و«جبهه براندازی» ارزیابی نمود.
در اسناد پلنوم هفدهم كمیته مركزیحزب توده (فروردین 1360) چنین آمده است:
«نیروهای مشخص جبهه براندازی در درون كشور عبارتند ازبقایای وابستگان رژیم سرنگون شده، یعنی بزرگ مالكان... ستون پنجم سیاسی آمریكا كه به صورت گروههای فاشیست مآب چپنمای چینی ـ آمریكائی مانند «رنجبر»، «پیكاریها»، «اتحادیه كمونیستها»، «كومله»، جناح قاسملو در حزبدمكرات كردستان ایران و سایر دستههای ضدانقلابی دركردستان و بلوچستان و نظایر آن فعالیت میكنند».از نیمه دوم سال 1359، حزب توده به وسیله سازمان وابسته به خوددر كردستان به افشاگری علیه قاسملو دست زد و كوشید تا «پیروان كنگره چهارم» را به یك آلترناتیو تودهای در مقابل جناح قاسملو بدل سازد. تصور حزب توده این بود كه بلوریان به اتكاء سابقه 20 ساله زندان خود ومحبوبیت موهومی كه تصور میرفت در میان مردم كردستان داراست، خواهد توانست با حزب قاسملو رقابت كند. ولی به زودی آشكار شد كهاین توهمی بیش نبوده و بلوریان در مقابل قاسملو فاقد حداقل توانائی مقابله است. واقعیت این است كه نه بلوریان و نه قاسملو در میان مردم كردستان پایگاهی نداشتند، در حالی كه قاسملو بطور جدی متكی برحمیات ضدانقلاب و رژیم بعثی عراق و امپریالیسم غرب بود و بلوریاناین پایگاه را نیز فاقد بود. بدینسان، در سالهای 1360-1361، جناح تودهای حزب دمكرات عملاً به انفعال كشیده شد».
2. منبع دوم: كتاب كژراهه، احسان طبری ]امیركبیر، تهران، چاپ سوم،1367[ چنین اظهار میدارد:
الف ـ ادوار تاریخ حزب توده ـ دوران فرار از ایران:
ب ـ شوروی و ایران: به هنگام انقلاب اسلامی ایران شوروی با نگرانی در انتظار نتیجه بود. درجریان كنگره نوبتی حزب كمونیست شوروی، برژنف در گزارش خود ازانقلاب ایران یاد كرد و از اسلام سخن گفت و آن را به دو جریان مستقیم تقسیم كرد، كه یكی در خدمت مقاصد ارتجاعی و امپریالیستی است و دیگری در خدمت مردم و ابراز امید داری كرد كه اسلام در ایران درخدمت مردم باشد. البته این اظهار نظر نشانه احتیاط شوروی، به اصطلاح ملاحظه و مراعات همسایگی و نبستن درهاست. ولی در عمل شوروی، رفتار دیگری در پیش گرفت كه با اظهارنظر برژنف تفاوت بسیاری دارد.از اشتغال نظامی افغانستان به اتحاد شوروی بیطرفی بین ایران و عراق، بذل و بخشش اسلحه از تانك و موشك و هواپیماهای جنگ به عراق تاحمایت از گروههای فتنهانگیز و تجزیهطلب مانند: حزب دمكرات كردستان (قاسملو)، رجوی و... روابط خصمانهای است كه در پیش گرفتهشده است.
ج ـ بخش مجله: در مجله مسایل صلح و سوسیالیسم در كشور چكسلواكی، كه حزب تودهدر حمایت تجربه آن نماینده داشت، میگوید در پراگ حوزه مركب ازافرادی بسیار متنافرالطبع و مختلفالسلیقه تشكیل میشد كه مركز زد وخورد دائمی بود. قسمتی از این حوزه به تدریج از حزب دور شدند و بهایران بازگشتند و یا در كشورهای اروپای غربی سكونت گزیدند. برخی ازآنها، پس از انشعاب دوم قاسمی ـ فروتن، بدون ترك پراگ، از شركت درحوزه دوری جستند. برخی از آنها مانند قاسملو، به حكمی مشیدیگری را در پیش گرفتند كه این یكی در مبداء، به رأس گروه كردهایایرانی مهاجر به رهبری رسید.
د ـ وضع تودهایها در خارج: در بخش غلام یحیی و دولت در تبعید میگوید: غلام در رخنه وسیع درسازمان حزب توده بر دو سازمان دیگر نیز دست گذارد، یعنی بر هیئت تحریریه رادیوی پیك ایران، واقع در صوفیه (بلغارستان) و رادیوی ظاهراًمستقل صدای ملی ایران، در پیك ایران به ویژه در دوران ریاست حمیدصفری، ابتكار در دست غلام بود. دو بخش برای پخش به زبان آذربایجانكردی تشكیل شدند و مشغول كار بودند. با آنكه آذربایجان شوروی تحتنظر رحیم قاضی و علی گلاویژ، سازمان حزب دمكرات كردستان نیزوجود داشت، این سازمان به تفرقه وابستگی داشت. البته در اثر مساعی رهبری حزب توده، سازمان جداگانهای برای انتشار كردستان ـ ارگانحزب دمكرات، كردستان ـ به وجود آمد و تا مدتی كه قاسملو یك عضوحزب توده مقیم در پراگ بود، كردستان تحتنظر او و شركت هیأت تحریریه ای در كسب از گلاویژ و قزلچی منتشر میشد. ولی بعدها كهمانند حساب خودش خود را از حزب جدا كرد و در بغداد مستقر شد.كردستان را با لطایف الحیل از چنگ رهبری حزب توده خارج كرد ودر بغداد سازمان مستقل حزب دمكرات كردستان را به وجود آورد.»
3. منبع سوم: بیژن جزنی در جلد دوم كتاب تاریخ سه ساله خودمینویسد:
«افراد مؤثر كمیته كردستان در سال 37 و 38 بازداشت شدند، قاسملو، غنی بلوریان، عزیز یوسفی، موسوی، حسن شریعت، كه سه نفراز آنها را محكوم به اعدام شدند، ولی كمیته آنها تبدیل به ابد شد. قاسملو از اعضای شهر كمیته به اروپا گریخت و سلیمان معینی از اعضایاین كمیته، بعدها در كنار شریفزاده و دیگران دست به مبارزه مسلحانه زد و به شهادت رسید. قاسملو و چند تن از اعضای شبكه، همكاری باپلیس را پذیرفتند اما كدام یك از این دو حرف درست است؟! فرار قاسملو به اروپا یا پذیرفتن همكاری با پلیس؟ «كه البته جزنی قضاوت درستی انجام نداد.
4. منبع چهارم: در كتاب سرابی به نام حزب توده نوشته عبدالرحیمطهوری
عضو قدیمی حزب توده ـ كمیته ایالتی تهران، مدیر و صاحب امتیاز روزنامه ستاره تبریز، توقیف شده در سال 1331، كه خودكتاب را دادنامهای میخواند علیه گناهكاران شكست نهضت ضد استعماری خلقها در 28 مرداد 1332 میگوید:«رفیق شهید، بیژن جزنی، در زندان این مطالب را، به خاطر بیاطلاعی یا احیاناً از شخص مفرضی شنیده است. ولی چرا نخواسته یا نتوانسته تحقیق بكند و دریابد حقیقت را و خود را از تناقض گویی برهاند؟ قاسملوی به اروپا گریخته، كه اسم كوچكشان دكتر عبدالرحمن است، انسان شریفی است، شرف به تمام معنی، من ایشان را هرگز ندیدهام، اماكار و عمل هر انسانی معرف شخصیت اوست. این قاسملو پس از تقریباً20 سال دوری از وطن پارسال ـ در آبان ماه 1357 ـ در اوج نهضتضداستعماری خلقهای ایران، به میهن خود بازگشت و در داخل صفوف مبارزه به نبرد با دشمن خونخوار پرداخت و اگر آن موقع دستگاه فروش میچربید و این قاسملو را میگرفت، بزرگترین تكه بدنش گوشش میشد! اما در بحبوحه مبارزات خلقهای ایران، قاسملوی جان بركف به ایران میآید و رهبری مبارزه خلق كرد را به عهده میكرد.
رفیق بیژن تفكیك نكرده، قضایا را و اشخاص را... اسماعیل قاسملو ودكتر دو فرد جداگانه هستند، با دو شخصیت كاملاً جداگانه و متفاوت وگویا، پسر عمو یا برادر. اولی، باعث گرفتاری شبكه كردستان و تا پای اعدام رفتن چندین نفررفت و بعد از مدتی از زندان آزاد و به همكاری دشمن ادامه داد. خودش معترف بود كه یك روشنفكر خرده بورژوا است و این مسئولیت كه درمبارزه به او داده شده بود، فوق شخصیت و ظرفیت او بوده اما دكتر قاسملو كه هم اكنون رهبری خلق كرد را به عهده دارد؛ انسانی است ستایش كردنی و پیروزی او را آرزومندم.»
[ توضیح مترجم : به گمانم ذكر چهار نمونه از عقاید تودهایها ـ كه كارنامه آنها به اندازهكافی روشن است ـ كافی باشد هرچیز بنا به اعتقاد دوست ارجمندم مرتضی رسولی « من اعتقاد دارم كه تاریخنگاری ایران گرفتار نوعی مغاطله كنه و وجه شده است؛ یعنی هر پژوهشگری از زاویه دید خاص، مبتنی بر یك نگرش خاص به مساله تاریخ و رخدادهای تاریخی توجه كرده است و بعد هم سعی كرده با تعمیم آن وجه خاص، كنه حقیقت را كشف كند.به نظر من تحلیل كنندگان تاریخ معاصر ایران را میتوان به چند دسته تقسیم كرد: بسیاری از پژوهشگران براسا دیدگاههای ماركسیستی و طبقاتی، آن هم از نوع استالینی آن به تحلیل تحولات تاریخی ایران پرداختهاند. غالب این پژوهشگران در تحلیل خود از تحولات معاصرایران با استفاده از منابع دست چندم ماركسیستی مرتكب اشتباهاتزیادی شدهاند...؛ دیدگاه عدهای دیگر مبتنی بر عمده كردن نقشدولتهای خارجی در تحولات ایران بود كه به عنوان مثال میتوانیم ازخان ملك ساسانی نام ببریم. این دیدگاه به گونهای افراطی در بعد ازانقلاب هم ادامه پیدا كرده است حتی شاه و خانواده سلطنت هم درستیا غلط سقوط نظام شاهنشاهی را تنها ناشی از توطئه قدرتهای جهانیقلمداد كردهاند، نوع دیگری از تاریخنگاری در ایران قبل از انقلاب،مبتنی بر نادیده گرفتن بخشی از عناصر اصلی سازنده هویت و فرهنگایران بود و تأكید زیادی بر باستانگرایی داشت، یعنی دوره ایران بعد ازاسلام از زاویه دید این مورخان سعی میشد كاملاً نادیده انگاشته شود. نكته دیگری كه در ویژگیهای تحلیل تاریخنگاری گذشته با آن مواجههستیم این است كه بسیاری از پژوهشگران، اهمیت هر موضوع تاریخیرا با عواقبش سنجیدهاند.یك رویكرد دیگری هم كه اخیراً پژوهشگران در عرصه تاریخ معاصربه آن خیلی توجه كردهاند، مسأله دخالت دادن تئوریهای سیاسی ـاجتماعی در تحلیلهای تاریخی است، یعنی بسیاری از پژوهشگران مؤخر ما یك تئوری خاص سیاسی را از یك نویسنده اروپایی یا آمریكایی گرفته و سعی كردهاند واقعیت جامعه ایران را براساس آن تئوری تحلیلكنند در اینجا من باید به نكته خیلی حساسی اشاره كنم. متأسفانه بسیاری از تعاریف و مفاهیم سیاسی و تاریخی وقتی به جامعه ایران وارد میشوند، در جایگاه اصلی خودشان تعریف نمیشوند.یعنی وضع در ایران به گونهای بوده كه متأسفانه بعضی از مفاهیم بنابرپارهای اغراض سیاسی، سودجویانه تحریف میشوند؛ در حالی كهمفهوم اصلی آن چیز دیگری است.» ].
منبع پنجم: الف : در اسناد محرمانهNational foreign كه در ایران تحتنام اسناد لانه جاسوسی، منتشر شد، در شماره 31،
به وفور از جلالایسام (حسام) الدین طالبانی یا همتا و رقیب سرسخت بارزانی واختلافهای بیشتر تاكتیكی تا ایدئولوژی؛ یعنی اختلاف صریح بر سهقدرت و رهبری ـ اسم میآید، «كه جلال تسیحات نظامی كردهای ایران را از عراق تهیه میكرد و برای آنان ارسال میكرد. در بسیاری دیگر از اسناددرباره طالبانی چنین میآید: كه قاسملو را تنها رقیب سیاسی خود بهحساب میآورد. و این سخن را در شهریور 1357، در سفارت آمریكا درآنكارا اذعان كرده است.»
5. ب: به نقل از سندی دیگر «قاسملو با نیروی تمام بر ادعای خوداصرار داشته كه وی برجستهترین سخنگوی غیر مذهبی كردهاست. درخانواده ثروتمندترین زمیندار رضائیه در كردستان ایران متولد شد. پساز یك سالی به عنوان دانشجوی اقتصاد در پاریس بسر برد و سپس بهپراگ رفت و از آنجا تا سال 1953 كه به ایران بازگشت، ادامه تحصیل داد.تا آن موقع قاسملو یك عضو كمیته اصلی حزب دمكرات كردستان ومانور رابط حزب توده ایران بوده، مابقی زندگی او نیز تا پیش از انقلابحاكی از رفتوآمدهای متعدد به چكسلواكی شوروی، عراق و فرانسهمیباشد. علیرغم اینكه او ارتباط با رژیم عراق را شدیداً تكذیب میكند، اسناد بسیاری وجود این رابطه را آشكار میكنند.» یكی ازجاسوسان CIA در مهر 58 گزارش كرده « قاسملو بیشتر اوقات خود را درعراق میگذراند و به ندرت به ایران میآید.» جاسوس مرساد نیز نوشت: « نزدیك به محافل دولتی عراق است.»
5. ج: CIA: «مذاكرات بین دولت عراق و قاسملو، با موافقت انجامشد. قاسملو با طالبانی همكاری كرد. یكی از جاسوسان كه مأموریت بهكردستان دارد، در منطقه با قاسملو روابط داشته و نامهای را همسر قاسملو میگیرد و به قاسملو تحویل میدهد. مطابق برنامه باید در 18شهریور 58 عازم پاریس شود تا اینجا قاسملو را ببیند و نامهای بگیرد و آنرا به شوهرش برساند.» دانشجویان همان پیرو خط امام، این رابطه را تشكیلاتی میدانند، و درتفسیر خود جاسوسی مذكور را نیز جزو اعضای حزب دمكرات مینامند.بنا به تفسیر سند «حزب، تعدادی كمك از عراق دریافت میداد، و قاسملو چند بار از بغداد دیدن كرده است قاسملو، چپی، بعد از 25 سالخارج از ایران زندگی كرده است، و مهمتر از چپیهای دیگر بود. ادعایكرد كه حزب، نماینده وجهه مشترك احساسات كردها میباشد و گفته است كه مذاكرات با دولت به منظور كسب ضمانت خودمختاری در قانوناساسی اسلامی جبهه لازم بوده است. قاسملو، از قرار معلوم مورد انتقادقرار گرفته است و وفاداری را تغییر داده و مایل است كه خود با دولت ورهبران مذهبی، كه كردها معتقدند و مایلند خواستههای كردها را بدونجواب بگذارند، مذاكره كند.
5. د: سند SNF.NC.OC میگوید: قاسملو، پیوندهایی نزدیك باحزب ایرانی كمونیست توده در طی سالهای كار و زندگی در چكسلواكیداشته است. قاسملو، سعی در جذب حمایت طالبانی و بارزانی داشته است. حتیدر مذاكره برای ائتلاف با بارزانی به شكست میرسد. چون بارزانینسبت به حمایت از جاهطلبی سیاسی قاسملو بی علاقه بود، اما طالبانیهمكاری با حزب را میپذیرد.
5. س: در سندهای ماه مارس 79 ـ 7 اسفند 57. سفارت آمریكا در تهران، به وزارت خارجه نامهای فوری و فوق فعالیت ویژه كردها، رابطهمفتیزاده و طالبانی و قاسملو و شیخ عزالدین، جنگ كردستان، راهپیمایی مهاباد و... به طور مشروح گزارش شده است.
منبع ششم: اسناد سپاه پاسداران: سپاه، سرنوشت قاسملو را مانند بارزانیتوصیف میكند، كه مهره سیاه استعمار است و دست پرورده مراكزجاسوسی ابرقدرتها وسیلهای مطمئن برای تحقق هدفهای استعماری... مطابق سناریوی آمریكا، قاسملو، پالیزبان، اویسی (سران ارتش)، شیخ عثمان نقشبندی (صوفی فئودال)، مهتدی (رهبر كومله)، غنی بلوریان (زندانی و قهرمان حزب توده)، شخصیت محوری نمایش شیخ عزالدینحسینی، و سالارجاف (خزائین فئودال منطقه) معتمد میشوند.حزب دمكرات، بعد از احیای آن به رهبری ملامصطفی پس از كودتای كریم قاسم در سال 1337، در سال 1343 جناح مخالف بارزانی، به رهبری برخی از جوانان ماركسیست مانند شریفزاده و قاسملو وخسرو، مخفیانه زمینه حمایت مسلحانه در كردستان را بررسی میكنند وپس از دو سال شناسایی و مطالعه عدهای را برای دریافت كمك به تركیه وعراق و شوروی میفرستند. سومین كنگره حزب در سال 1352 پس از 30 سال كه از تأسیسحزب میگذشت، نشان دهنده فعالیتهای این حزب در دوران اختناق طاغوت است، تا انقلاب 57، هیچگونه اقدامی در حزب صورت نگرفت. چهارماهونیم قبل از پیروزی انقلاب، قاسملو یا تمایل به ایران بازگشتو در بهمن 57 تشكیلات حزبی علنی شد. وی در حدود ایجاد یك حركت تجزیهطلب و ناسیونال سوسیالیستی است كه تا تحقق كامل وطن مستقل و ملی، كردستان بزرگ به توسعه طلبی خود ادامه خواهد داد.به دلیل وابستگی به استقلال، به دلیل سانترالیسم حزبی، به آزادی وبه دلیل تفكیك مذهب از سیاست ـ به اسلامی، یعنی شورای انقلاب اسلامی، اعتقاد ندارد.قاسملو چند سالی از عمرش را در یك كشورهای بزرگ شرق گذراندهاست و چند سالی در عراق دارای شغل مهمی با درآمد ماهیانه بیش از000,20 تومان حق استفاده از امكانات ویژه افراد از قبیل، وارد كردن اتومبیل بدون گمرك به عراق بوده است كه خود میتواند یعنی سود سرشاری برای او بوده باشد، با تیمور بختیار، اولین رئیس ساواك شاه در تبعید در تماس بوده است.
حمید مومنی در كتاب «مبارزات كردستان» گزارش میدهد،
ویمدتی در بنگاه سخن پراكنی روسیه كار میكرده، و زمانی در مدرسهزبانهای شرقی فرانسه استاد بوده است.با توجه به اینكه مدرسه مزبور یكی از مراكز تربیت جاسوسی برایكشورهای خارجی است، استاد بودن او در این مدرسه از اهمیت خاصیبرخوردار است. به گزارش مطبوعات خارجی، قاسملو طی نامههایی بهجیمی كارتر، مارگارت تاچر و دیگر سیاستمداران غرب به وجود یك دوران سیاه مذهبی در ایران اشاره و از آنها تقاضای مداخله در كردستان را نموده است. (به نقل از كیهان 4/6/58). اسماعیل قاسملو برادر دبیر كل حزب نیز كه در رابطه با پرونده عزیزیوسفی توسط ساواك شناسایی و دستگیر شده است. طی بازجوییهای خود، 120 نفر را لو داده و سپس به استخدام ساواك درآمد و به صورت مأمور SAVAK در ماشینسازی تبریز مشغول به كار شد. جناح نظامی حزب دمكرات ـ كه جناح سیاسی آن به عهده غنی بلوریان بود ـ توسط بعثت عراق و آمریكا حمایت میشد.
منبع 7: مهندس بازرگان، نخستوزیر دولت وقت، در كتاب «انقلاب ایراندر دو حركت» (ص 119) درباره قاسملو چنین میگوید:
در نیمههای عمر دولت موقت بعد از تأسیس حزب دمكرات بهرهبری دكتر قاسملو و درگیریهای خونین حزب كومله، دكتر كیانوری دبیركل حزب توده، با اصرار زیاد، ملاقاتی از بنده گرفت. تقاضای ایشان قانونی شناختن خوب توده و اجازه دادن فعالیت علنی به آنان در كردستان بود تا بتوانند نیروهای متمایل شده به حزب كومله را به طرف خودشان، یعنی به طرف جمهوری اسلامی ایران، جذب كنند، و بنده هم مطالعه ومشورت دادم.
منبع 8: در كتاب «غایله 14 اسفند»/انتشار یافته دادگستری جمهوریاسلامی ایران، مؤسسه مكتب امیرالمومنین، با مقدمه عبدالكریم موسوی[
چنین میآید:
8. الف: حزب دمكرات كردستان یكی از احزاب ماركسیست ووابسته بوده كه در منطقه كردستان ایران، از سالها قبل با فراز ونشیبهای زیادی فعالیت كرده و خود را در منطقه تحمیل توده است. بررسی اسناد تصویبی كنگرههای مختلف این حزب و نیز عملكرد وسابقه گردانندگان آن، مانند عبدالرحمن قاسملو و غنی بلوریان، بیانگر ماركسیست و وابسته بودن كامل این حزب و رهبران آن میباشد.
8. ب: قاسملو در مصاحبه با روزنامه لوموند گفت: «ما وظیفه نداریم پاسدار رژیم جمهوری اسلامی باشیم. ایران مسئول جنگ با رژیم بغداداست. درباره روابط با گروههای مخالف ایران، هم باید گفت كه با بعضی گروهها، كومله اما رئیس و شیخ عزالدین حسینی همكاری میكنیم و عراقنیز آماده حمایت از تمام گروههای مخالف در ایران است.» احزاب كردی پس از انقلاب و با هدف تجزیه و ایجاد آشوب شكست انقلاب اسلامی سربلند كرده و به وجود آمدند. هیچكدام با هیچ شكلی بااین هویت كنونی در هیچ جای تاریخ انقلاب ایران حضور نداشتند، اما بادستهای پیدا و پنهان اجانب برای رویارویی با انقلاب اسلامی و ایجادتفرقه و سوءاستفاده از ستم و تبعیض زمان شاهنشاهی به وجود آمدهاند كومله... توسط مزدوران اجیر شده، پاسداران را به گلوله میبندند و اعداممیكنند. ترور شخصیتها، كشتار پاسدارها و مأموران جهاد سازندگی،سرقت اموال دولتی، مبارزه مسلحانه، سازش با بیگانه در جهت براندازیشی اصلی این دسته بوده است.
8. ج: فداییان خلق یا سازمان چریكهای فدایی خلق، در شهرهای كردستان فجایعی آفریدند... جنایتهایی كه تاریخ آنها را فراموشنخواهد كرد.كوچكترین ندای مسلمانان كرد را با قتل عام و ایجاد گورستانهای دستجمعی پاسخ دادند. به هرحال وقایع كردستان بهترین دلیل قساوتقلب و جنایتكاری رهبران سازمان چریك های فدایی خلق، مصطفیمدنی، علی كشتگر، رقیه دانشگری، فرخ نگهدار و... بوده است. آنها دراین مدت پس از جنگ نوروز 58 سنندج تعداد زیادی برادران پاسدار را بهشهادت رساندند...در شرایطی فدائیان خلق با تحریكات قومی، نژادی در هر منطقهای بهآشوب سیاسی پرداختهاند و امام آنها را آلت دست آمریكا میخواند، مردم از شدت خشم به مراكز آنها حملهور میشوند... مشتی اوباش وتحریك شده و ارازل...در شرایطی كه فداییان خلق در كردستان، دست در دست «اسرائیلیها و عراقیهای بعثی و سفیر سابق آمریكا و دمكراتهای تجزیهطلب و عزالدین حسینی (ساواكی) گذاشته و با توجیه وحدتمرحلهای به نیروی شادیآفرین امپریالیسم آمریكا تبدیل شدهاند،سازمان مجاهدین خلق هم كمك آنها شتافته و از نظر مالی و نظامی وتبلیغاتی فداییان خلق را تقویت كرده است.چنانكه قاسملو دبیر كل حزب دمكرات در مصاحبه مطبوعاتی درانقلاب اسلامی 11/7/58 ش 88 ص 3، به طور علنی سازمان مجاهدینخلق را از حامیان حزب دمكرات نام میبرد.
8. د: رفسنجانی، رییس وقت مجلس شورای اسلامی، پس از 14اسفند در اولین جلسه مجلس گفت: قاسملو ادعا میكند كه با داعیهداران تجزیهطلبی مملكت و عاملانمبارزه ملی نه با جمهوری اسلامی ایران در مورد حكومت جانشین بهتوافق رسیده...
8. س: در 18 اسفند 59، مجاهدین خلق در پاسخ به او گفت:آگاهیهای مردم از واقعیتهای سرسخت جامعه و عملكردهای حزبشما در مقام قدرت و حاكمیت نشأت میگیرد،... چه بهتر میبود كه شما ودیگر مسئولان و مقامات مملكت در این مدت دو سال به سوالات مردمدرباره چماقداران و جنایات و فجایع چماقداران پاسخ میدادید و اگرریگی به كفش نداشتید، جهت معرفی چماقداران و طراحان پشت پردهچماقداری در دادگاه یعنی ترتیب اثر میدادید و...اگر میتوانستید برای ملیتها و كردستان راهحل مردمی میجستید وبه سلاح و بمباران و سركوب متوسل نمیشدید. تا امروز مجبور نشویدكه به دیگران و ما تهمت تجزیهطلبی و توافق با قاسملو درباره حكومتجانشین زنید... چرا با اتحاد سیاستهای تفرقه افكانه و عقبمانده وتحریكآمیز و انزا و صدام را به تجاوز به میهن ما ترغیب و تشبیح گردیدو... برای منحرف كردن افكار مردم و...» و...
......................................................
منابع ؛
1. سیاست و سازمان حزب توده ایران از آغاز تا فروپاشی، مؤسسه مطالعات،چاپ اول، تهران، 1370 صص 8-263
2. كژراهه، احسان طبری، امیركبیر، تهران، چاپ سوم، 1367
3. تاریخ 30 ساله، بیژن جزنی، ص 114
4. سرابی به نام حزب توده، عبدالرحیم طهوری، تهران
5. اسناد لانه جاسوسی، محرمانه، ج 2، 1357
6. روزنامه كیهان، مورخه 4/6/1358
7. انقلاب ایران در دو حركت مهندس مهدی بازرگان ص 119
8. غایله 14 اسفند دادگستری ج.ا.ا مؤسسه مكتب امیرالمؤمنین با مقدمهای ازعبدالكریم موسوی
** متن کامل این مقاله در کتاب " آهنگ وفا / گفتمان سیاسی تاریخی کردهای معاصر / عرفان قانعی فرد / 1383 " به طور کامل امده است